13 سال از تشکیل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری میگذرد و در این مدت ۹ رییس اغلب با گرایش سیاسی بر این مسند تکیه زدهاند که تا آمدهاند راه و چاه بیاموزند، یا کنار گذاشته شدند و یا پُست بالاتر گرفتند و از آن پس چنان تَرک خدمت از این سازمان کردند که حتی در مقام اجرایی بالاتر، دست یاری به سمت میراث فرهنگی و گردشگری و در مرحلهای که صنایعدستی به آن سازمان اضافه شد، دراز نکردند.
مجلس شورای اسلامی قرار است هفته آینده، سه وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزرش و امور جوانان و آموزش و پرورش را به رأی بگذارد. مسعود سلطانیفر که از دو سال و هشت ماه پیش سکان هدایت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به دست گرفته و برای توسعه گردشگری خیز برداشته بود، به یکباره از سوی دولت برای پُست وزارت ورزش و امور جوانان پیشنهاد شد تا به این ترتیب و به زعم دولت، گوشهای از کابینه ترمیم شود.
با وجود برخی گمانهزنیها که از اواخر هفته گذشته درباره انتخاب دهمین رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری شده، اما هنوز درباره جانشین بعدیِ «سلطانیفر» صحبت رسمی نشده است، هرچند به عدهای پیشنهادهایی شده و برخی درحال آماده کردن برنامه و گروهی نیز در حالا رایزنی و لابی کردن هستند.
در این میان بعضی تشکلها بیشتر با گرایش گردشگری، نگران از تکرار تاریخ، دست به کار شدهاند تا گزینههای مورد نظرشان را به رییس جمهور پیشنهاد دهند؛ تشکلهایی که تا امروز هیچگاه طرفِ مشورت دولت برای انتخاب رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نبودهاند.
شنیده میشود علاوهبر گزینههای همیشگی که هر بار حرف از تغییر رییس این سازمان به میان آمده، ذهنها متوجهشان بوده، اینبار نیز احتمال میرود گزینه پیشنهادی شخصی نزدیک به نهاد ریاست جمهوری و یا پیشنهادی از آن جانب باشد؛ اتفاقی که در ۱۳ سال گذشته رخ داده و متاسفانه بدون درنظر گرفتن کارنامه کاری و رزومه افراد، تنها با تکیه بر گرایش سیاسی و نزدیک بودن به نهاد ریاست جمهوری، گزینش صورت گرفته است.
از سوی دیگر نیز به باور برخی فعالان گردشگری، حاکم شدن فضای انتخاباتی در هشت ماه باقی مانده از عمر دولت، چندان بیتاثیر در این انتخاب نخواهد بود.
حال در این وانفسای شک و تردید، پرسش این است که آن درک عمیق رییس جمهور از سازمانی که حتی برای تغییر نام آن نیز در روز جهانی گردشگری تمایل نشان داد، چقدر سبب تابوشکنی در انتخاب رییس این سازمان خواهد شد؟ و در شرایطی که سیاست ابلاغی مقام معظم رهبری در برنامه ششم توسعه، پنج برابر شدن گردشگران خارجی است و فقط ۹ سال تا پایان سند چشمانداز ۲۰ ساله مانده، سنت دولتهای پیشین در انتخاب گزینهای با گرایش سیاسی این بار نیز تکرار خواهد شد یا به شکل خوشبینانه شخصی به میدان عمل دعوت خواهد شد تا به دور از بازیهای سیاسی و فرایِ تبدیل این سازمان به حیاط خلوت، با نگرشی قدرتمند برای تغییر اقتصاد تکمحصولی کشور، قدمی بردارد؟!
به گواه تاریخ از سال ۱۳۸۳ تا کنون که میراث فرهنگی و گردشگری در یکدیگر ادغام شدند، تمام رؤسای این سازمان چه آنها که برای این مسند سفارش شده بودند و چه آنها که به واسطه خوشخدمتی در ستادهای انتخاباتی رؤسای جمهور پیشین، به این سازمان دعوت شدند، با علم به اهمیت ماهیت و ارزش این سازمان، یا دستی بر آتشِ سیاست داشتند و یا از نزدیکان رؤسای جمهور بودند که پس از ترک این سازمان، بار دیگر به عرصه سیاست بازگشتند.
به غیر از "سیدمحمد بهشتی" که در سالهای پایانی ریاستش در سازمان میراث فرهنگی به ادغام با گردشگری رسید و در تمام این سال ها به هر شکلی ارتباط خود را با این سازمان حفظ کرد و اکنون نیز ریاست پژوهشگاه آن را به عهده دارد و برخی آن را به عنوان گزینه پیشنهادی خود برای جانشینی «مسعود سلطانی فر» بر سر زبانها انداختهاند، "حسین مرعشی" از جمله گزینههای سیاسی بود که به نوعی دومین رییس این سازمان ادغام شده محسوب میشد و از سال ۸۳ تا زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بر آن صندلی تکیه زد و با وجود گرایشهای سیاسیاش به احترام انتخاب رییس دولت هشتم به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آمد و نظر به شناختی که از مجلس داشت، موفق شد بودجه این سازمان را تکانی بدهد.
او بعد از برکناری، فعالیتهای سیاسی خود را باردیگر از سر گرفت و بعدها به خاطر انتقاد از سیاستهای دولت نهم یک سال هم زندانی شد.
با آغاز دولت نهم سکان هدایت این سازمان به رفیق گرمابه و گلستان رییس دولت وقت رسید؛ "اسفندیار رحیم مشایی" که تا تیرماه ۱۳۸۸ ریاست این سازمان را به عهده داشت و نه به خاطر خدمتی که به میراث فرهنگی و گردشگری کرد، بلکه به واسطه تریبونهای جنجالیاش معروف بود. مشایی فارغالتحصیل مهندسی الکترونیک بود و شاید تنها خبط و ربطی که دیگران موفق شدند با این سازمان برایش پیدا کنند، مسوولیتی بود که در سازمان فرهنگی هنری شهرداری داشت!
در دوران او صنایعدستی به این سازمان الحاق شد و حتی تلاشهایی برای پیوستن سازمان حج و زیارت صورت گرفت. با این حال گردشگری حتی با وجود آمارسازیهایی که شد، اوضاع چندان قابل تعریفی نداشت و میراث فرهنگی نیز به محاق رفت.
مشایی در تیرماه معاون اول رییس جمهور شد و صندلی ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به قائم مقام خود سپرد. و بعد از آن وارد دوره پرحاشیه سیاسی خود شد.
"حمید بقایی"، جنجالیترین رییس این سازمان بود که در فاصله سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ امور را مستقیما بدست گرفت. تحصیلات او در زمینه فناوری اطلاعات بود و تقریبا از دهه ۷۰ با مشایی در بخشهای مختلف همکار بود. در سوابق کاری او رییس اداره بررسی اطلاعات در معاونت ضدجاسوسی بخش مربوط به عراق و اسرائیل پیش از آنکه وارد وزارت کشور شود، دیده میشود.
در زمان او، به دنبال خروج بخش اداری از پایتخت، معاونتهای میراث فرهنگی و صنایعدستی به شیراز و اصفهان منتقل شدند که در جریان آن بسیاری از اسناد تاریخی مفقود و آسیب دیدند. همچنین در این دوران بسیاری از باستانشناسان مهجور و منزوی شدند. بقایی اوایل سال ۱۳۹۰ با حکم احمدینژاد به نهاد ریاست جمهوری رفت و به عنوان سرپرست و معاون اجرایی به کار خود ادامه داد. او با وجود این هجرت، اما همچنان درباره آثار تاریخی تصمیم میگرفت و حتی سعی کرد مالکیت برخی از خانههای تاریخی را به نهاد ریاست جمهوری منتقل کند.
بقایی به نوعی "مردِ در سایه" سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شناخته میشد، به طوریکه اختیار را از رییس بعدی این سازمان "روحالله احمدزاده" ـ استاندار اسبق فارس ـ گرفته بود و باعث شد او که به خاطر خوشخدمتی در ستاد انتخاباتی احمدینژاد این پست را دریافت کند، شش ماه بیشتر دوام نیاورد و عطای آن را به لقایش ببخشد و استعفا دهد و با همان تیمی که آمده بود، سازمان را برای همیشه ترک کند.
بقایی طبق اعلام محسنی اژهای، از خرداد تا دی ماه سال ۱۳۹۴ به دلایلی که هیچ گاه اعلام نشد، بازداشت شد.
"سیدحسن موسوی"، ششمین رییس این سازمان از زمان ادغام میراث فرهنگی و گردشگری بود. او که در زمان ریاست مشایی در این سازمان معاون سرمایهگذاری بود، از سوی نهاد ریاست جمهوری اینبار برای ریاست معرفی شد که از سال ۹۰ تا ۹۱ موفق شد در این سازمان بماند و پس از آن به دفتر ریاست جمهوری رفت.
"محمدشریف ملکزاده"، که پیشتر و در زمان مشایی معاون گردشگری بود، در آخرین سال عمر دولت دهم به این سازمان بازگشت. هجران میراث فرهنگی و صنایع دستی تا زمان او همچنان ادامه داشت. سازمان در زمان او به یک ستاد تبلیغاتی تبدیل شد که با راه اندازی کارناوال ها و همایش هایی با بهره گیری از شعار دولت بهار، بدهی سنگینی را برای این سازمان به میراث گذاشت.
ملکزاده که در دولت یازدهم به دانشگاه عدالت رفت ودر سال ۹۴ برای اینکه نشان دهد هنوز دلش در گرو صنعت گردشگری است، کتاب تورهای گردشگری با علایق ویژه را به عنوان اختراع ثبت کرد و همایشی را برای رونمایی از آن و معرفی خود به عنوان نخستین نخبه گردشگری، به راه انداخت.
"محمدعلی نجفی" به عنوان نخبه کابینه دولت معروف است که با اختلاف یک رأی از وزارت آموزش و پرورش بازماند و حسن روحانی صلاح دید ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را به او واگذار کند. نجفی از ۲۶ مرداد ۹۲ تا ۱۰ بهمن ۹۲ به نوعی دوام آورد و درحالیکه بارها اعلام عمومی کرده بود یک ویرانه با کلی بدهی تحویل گرفته، استعفا داد و بعد هم مشاور رییس جمهور و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی شد. او هیچگاه رجعتی حتی در بیان دیدگاه به این سازمان نداشت.
پس از او این توقع ایجاد شده بود که قائم مقام سازمان و یا شخصی از درون جایگزین می شود، اما قرعه به نام مسعود سلطانیفر زده شد؛ سیاستمداری اصلاح طلب و نزدیک به ریاست جمهوری که از شورای شهر تهران استعفا کرد تا از ۱۰ بهمن ۹۲ کار در این سازمان آغاز کند.
حالا او در شاخه مورد علاقهاش به عنوان وزیر به مجلس معرفی شده و صندلی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که جایگاهی در سطح معاونت ریاست جمهوری دارد، برای رییس دهم که فقط هشت ماه تا پایان عمر دولت یازدهم مهلت دارد، خالی مانده است. / ایسنا