در این چند ماه، در دل پیام‌هایی که مردم می‌فرستادند و نسبت به سفر به افغانستانِ پهناور و زیبا یا کار در این کشور ابراز علاقه می‌کردند، ده پرسش بیشتر از بقیه مطرح شده‌است. تصمیم گرفتم به این ده پرسش به شکل عمومی پاسخ دهم تا شاید به کار عده‌ی بیشتری بیاید. پاسخ من به این پرسش‌ها لزوماٌ تنها پاسخ یا بهترین پاسخِ ممکن نیست. بعضی پرسش‌ها جواب‌های مستقل از پاسخ‌دهنده دارد؛ مثل «قیمت نان و برنج در افغانستان چه‌قدر است؟» اما بعضی دیگر وابسته به پاسخ‌دهنده است؛ مثل «آیا می‌توان در کابل احساس امنیت کرد؟» به همین خاطر، اگر قصد سفر به افغانستان یا کار در این کشور را دارید، به پاسخ‌های من اکتفا نکنید و این یادداشت را به مثابه‌ی تنها یکی از چراغ‌هایی در نظر بگیرید که قرار است مسیر پیش‌ روی‌تان را روشن‌تر کند. امیدوارم که این یادداشت نه فقط به بخشی از ابهام‌هایی که ممکن است داشته باشید پاسخ دهد، بلکه سؤال‌های تازه‌ای را پیش آورد. خوشحال خواهم شد به سؤال‌های تازه یا سؤال‌هایی که فکر می‌کنید در بین این ده پرسش نیست در یادداشت دیگری پاسخ دهم. مطلب زیر در مارس ۲۰۱۷، اسفند ۱۳۹۵، منتشر می‌شود و ممکن است وقتی دیگر - و با تغییر شرایط افغانستان - نیاز به بازبینی داشته‌ باشد. برای نوشتن این یادداشت از مشورت تعدادی از دوستان خوبم در افغانستان بهره برده‌ام و از ایشان به خاطر توجهی که داشتند تشکر می‌کنم.

۱) آیا افغانستان برای سفر امن است؟

دغدغه‌ی امنیت اولین دغدغه‌ی بسیاری از کسانی است که در فکر سفر به افغانستان‌اند؛ مخصوصا که وقوع انفجار و انتحاری «خبر فوری» رسانه‌هایی است که شاید در طول یک ماه همین یک اتفاق را درباره‌ی این کشور پوشش دهند. از مناطق تحت کنترل طالبان که بگذریم، پنج شهر/منطقه‌ای که الآن - یعنی در اسفند ۱۳۹۵ - در آن «امنیت نسبی» برقرار است و می‌توانید به آن سفر کنید عبارت است از کابل در شرق، هرات در غرب، بلخ و مزار شریف و سمنگان در شمال، بامیان و پنجشیر در مرکز و واخان در ولایت بدخشان در شمال شرقی (که امن‌ترین منطقه‌ی افغانستان است و باید از تاجیکستان به آن‌جا وارد شوید). اگر پشتو می‌دانید می‌توانید به سفر به قندهار در جنوب هم فکر کنید. فاصله‌ی بین این شهرها برای سفر زمینی لزوماً امن نیست و اگر قصد دارید با ماشین، موتورسیکلت یا دوچرخه سفر کنید می‌بایست پیش از سفر نسبت به امنیت جاده و روستاهای بین راه مطمئن شوید. با این حال، پاسخ به دغدغه‌ی امنیت آسان نیست. ممکن است شما آدمی باشید که در پاساژهای لوکس و چند طبقه‌ی دوبی یا کنار برج‌های هشتادطبقه‌ای منهتن نیویورک احساس امنیت نکنید، اما مثلا در خیابان‌ها و جاده‌هایی که مردم دارند به فارسی دری یا پشتو درباره‌ی امکان صلح بین دولت و طالبان صحبت می‌کنند حس امنیت داشته‌باشید. یا ممکن است از قدم‌زدن بعد از نیمه‌شب در بعضی منطقه‌های تهران احساس ناامنی کنید، اما مثلا از قدم‌زدن در تپه‌‌های وزیراکبرخانِ کابل هنگام طلوع خورشید حس خوبی داشته‌باشید. احساس امنیت تا حد زیادی به شکلِ نگاه کردن شما به خود، دیگری و جهان اطراف‌تان بستگی دارد؛ و آن هم می‌تواند به چیزهایی مثل طبقه‌ی اقتصادی، ارزش‌های فرهنگی، معیارهای اخلاقی و زیبایی‌شناختی، اولویت‌های زندگی، توانایی ارتباط‌ با مردم و نیز عادت‌های روزمره‌تان وابسته باشد. در خیابان‌های کابل آثار جنگ را از نزدیک لمس می‌کنید؛ پلیس و نیروی نظامی زیاد می‌بینید؛ برای ورود به مکان‌های عمومی مثل رستوران و هتل و نمایشگاه بازرسی بدنی می‌شوید؛ گاه با سیم‌ خاردار و دیوارهای بتنی در در کنار خیابان مواجه‌اید؛ و ممکن است به خاطر نوع لباس یا لهجه‌‌تان توجه مردم را جلب کنید. اما تجربه‌ی زندگی در افغانستان محدود به جنگ و انفجار نیست. مردم ساکن کابل - مثل مردم بسیاری از شهرهای دنیا - صبح‌ها سر کار می‌روند، در ترافیک می‌مانند، موسیقی گوش می‌دهند، رقابت دارند، تفریح می‌کنند، برنامه‌های فرهنگی برگزار می‌کنند، دانشگاه می‌روند، سرخورده می‌شوند، می‌خندند، دعوا می‌کنند، دوران عاشقی دارند، عروسی‌های چند هزارنفره برگزار می‌کنند، نوروز را جشن می‌گیرند و به شکل‌های متنوعی به زندگی‌شان معنی می‌دهند. تجربه‌ی شخصی می‌گوید که احساس امنیت در افغانستان با زندگی پشت درهای بسته و استخدام راننده‌ی خصوصی و دوری از مردم به دست نمی‌آید. برعکس، هر اندازه که دل‌تان را به روی مردم بیشتر بگشایید و با ایشان خودمانی‌تر و روراست‌تر و باصفاتر و صادق‌تر باشید و شریک نان و سفره‌ی همدیگر در سفر شوید، احساس امنیت بیشتری می‌کنید. من در شش ماه گذشته از قصه‌های زندگی‌ام در کابل (و سال گذشته از سفرم به بامیان) نوشته‌ام و عکس‌های نسبتاً پرشماری را در اینستاگرام گذاشته‌ام.


۲) چه‌طور برای سفر به افغانستان ویزا بگیریم؟

تفاوتی نمی‌کند شهروند کدام کشور باشید؛ اگر حتی پاسپورت سوئدی یا امریکایی داشته باشید هم برای ورود به افغانستان باید به سفارت افغانستان در کشور خود (یا کشوری دیگر) بروید و درخواست ویزا کنید. ویزای «توریستی» افغانستان سه ماه اعتبار دارد، اجازه‌ی یک بار ورود و خروج به افغانستان را شما می‌دهد و با آن می‌توانید یک ماه در افغانستان بمانید. اگر با ویزای توریستی به افغانستان آمدید و خواستید بیشتر از یک ماه بمانید، می‌توانید ویزای‌تان را همین‌جا در افغانستان برای یک ماه دیگر تمدید کنید. گرفتن ویزای توریستی آسان است و نشنیده‌ام کسی برای آن به مشکل بخورد. اگر ساکن تهران هستید، سفارت افغانستان در خیابان پاکستان است. ابتدا باید از طریق وب‌سایتِ سفارت یک پروفایل آن‌لاین بسازید. از این‌جا:

http://visa.e-embassy.ir/#work

احتمالاً برای همان روز یا روز بعد به شما نوبت مصاحبه می‌دهند. پیش از آن یک سر هم باید به «خیابان میرعماد، نبش کوچه‌ی ششم، بیمارستان مهراد» بزنید تا آزمایش خون (اچ‌آی‌وی، هپاتیت بی و هپاتیت سی) از شما بگیرند. فرم درخواست ویزا را هم می‌توانید از روبه‌روی سفارت تهیه کنید. نتیجه‌ی آزمایش، فرم درخواست ویزا، یک قطعه عکس و اصل و کپی پاسپورت را در روزی که مصاحبه دارید به سفارت ببرید. یک فیش به شما می‌دهند که باید در بانک ملی به «دلار» پرداخت کنید. فیش پرداخت‌شده را دوباره به سفارت ببرید. ظرف چند روز ویزای‌تان آماده است. اگر خارج از ایران زندگی می‌کنید نیازی به آزمایش پزشکی یا ساختن پروفایل آن‌لاین ندارید. فرم ویزا را می‌توانید از خودِ سفارت تهیه کنید. با یک قطعه عکس و کپی و اصل پاسپورت به سفارت افغانستان بروید و احتمالا ظرف دو یا سه روز ویزای‌ توریستی‌تان آماده‌ می‌شود. روایت سه نفر که از ایران برای گرفتن ویزای افغانستان اقدام کرده‌بودند را این‌جا بخوانید. با جزئیات از مراحل کار نوشته‌اند:

http://goo.gl/LVlCSv

۳) هزینه‌ی سفر چه‌قدر است؟ کجا اتاق بگیریم؟


اگر از طریق سفارت افغانستان در ایران اقدام می‌کنید، هزینه‌ی آزمایش پزشکی ۱۲۰هزار تومان است، هزینه‌ی صدور ویزا ۱۰۰دلار و عوارض خروج از کشور ۷۵هزار تومان. بلیط رفت و برگشت هواپیما از تهران به کابل حدود یک‌ میلیون‌ و سیصد هزار تومان است. یک راه ارزان‌تر این است که با قطار یا اتوبوس از راه مشهد و تربت جام خودتان را برسانید هرات و از آن‌جا با هواپیما بیایید کابل. قیمت بلیط رفت و برگشت هواپیما از هرات به کابل ۱۵۰ دلار است. قیمت نان در افغانستان ده افغانی (پانزده سنت امریکا) است، یک کیلو گوشت گوسفند ۳۷۰ افغانی (شش دلار)، یک کیلو مرغ ۱۸۰ افغانی (سه دلار)، یک لیتر آب ۱۰۰ افغانی (یک دلار و نیم)، سبزی و میوه به طور متوسط کیلویی ۴۰ افغانی (شصت سنت) و یک کیلو برنج به طور متوسط ۱۰۰ افغانی (یک دلار و نیم) است. یک پرس غذا در گران‌ترین رستوران شهر حدود ۷۰۰ افغانی (ده دلار) برای‌تان تمام می‌شود و اگر در یک رستوران وسط شهر جوجه‌کباب و ماست و آب معدنی سفارش بدهید نباید بیشتر از ۳۵۰ افغانی (پنج دلار) بشود. اگر بخواهید با هواپیما از کابل به مزارشریف بروید، هزینه‌ی بلیط رفت و برگشت ۱۶۲ دلار است و اگر از کابل به بامیان بروید و برگردید ۲۲۰ دلار. بین کابل و مزارشریف یک بزرگ‌راه وجود دارد که اگر راه امن باشد می‌توانید از «ایستگاه مزار» در کابل سوار اتوبوس شوید و با ششصد افغانی (نه دلار) خودتان را به مزار برسانید؛ یا می‌توانید یک تویوتا کورولا اجاره کنید و مسیر زیبای پنج‌ساعته‌ تا مزار را با ۲۰ دلار به ازای هر نفر بروید. هر کورس تاکسی در کابل ده افغانی (پانزده سنت) است. تاکسی دربست از این طرف کابل تا آن طرف بیشتر از ۳۰۰ افغانی (چهار دلار و نیم) نمی‌شود. اگر بخواهید یک ماشین را برای یک صبح تا غروب کرایه کنید و راننده داشته باشید هم نباید بیشتر از ۲۰۰۰ افغانی (سی دلار) به ازای هر روز بشود. می‌نی‌بوس‌های خطی در سطح شهر لزوماً به شکل منظم فعالیت نمی‌کنند و بهترین راهِ جابجایی در کابل یا استفاده از تاکسی است یا پیاده‌روی. چند شرکت خصوصی تاکسی هم در شهر فعال‌اند که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید؛ به خصوص یکی به نام «کاویان» که قیمت مناسب‌تری نسبت به بقیه دارد. هزینه‌ی اقامت در کابل بستگی به بودجه‌ و انتخاب‌هاتان دارد. مثلا هزینه‌ی یک اتاق در هتل سرنای کابل - که تنها هتل پنج‌ستاره‌ی کابل است - ۲۴۰دلار به ازای هر شب است و اتاق یک‌نفره در یک هتل ارزان‌تر - مثل «کابل استار» در چهارراه شیرپور و «گولدن استار» در چهارراه حاج‌یعقوب - حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ دلار. متوسط درآمد یک کارمند دولت در افغانستان کمتر از ۱۷۰ دلار در ماه است و در نتیجه اغلب مهمان‌های این هتل‌ها افغان نیستند. از بین مهمان‌خانه‌ها، مهمان‌خانه‌ی «صوفی» در شهر نو را پیشنهاد می‌کنم که حدود ۴۵ دلار به ازای هر شب است و وای‌فای و آب گرم دارد و صبحانه و شام را هم دربرمی‌گیرد. اگر چانه بزنید احتمالاً می‌توانید تخفیف بگیرید. مهمان‌خانه‌ی ارزان‌تر «مارکوپولو» در خیابان سوم تیمانی است که تازه باز شده و می‌توانید با ۳۵ دلار آن‌جا بمانید. اگر آشنا داشته‌باشید شاید بتوانید در «گِست‌-هاوس»هایی که خارجی‌ها زندگی می‌کنند هم یک اتاق پیدا کنید. اگر می‌خواهید هتل و مهمان‌خانه نروید اما از قبل جای ارزانی برای اقامت رزرو کنید، چند نفر در کابل روی وب‌سایت «ایر-بی‌-اند-بی» اتاق‌های خود را با کرایه‌ی متوسط ۳۰ دلار به ازای هر شب برای اجاره گذاشته‌اند:

http://goo.gl/5IPykM

در وب‌سایت «کاوچ‌-سرفینگ» هم می‌توانید دنبال اتاق بگردید. اگر عضو وب‌سایت نیستید، ابتدا باید یک پروفایل بسازید. با میزبان‌هایی در افغانستان تماس بگیرید که بیشترین بازخورد را از سوی مهمان‌هاشان دارند و به طور منظم به پروفایل خود سر می‌زنند:

https://www.couchsurfing.com/

اگر در بامیان دنبال اتاق بودید هم پیشنهاد می‌کنم در هتل «های‌-لند» اتاق بگیرید. به جز قیمت مناسب، طبیعت چشم‌نوازی دارد. اگر بگویید از دوستان من هستید احتمالاً محبت می‌کنند و تخفیف می‌دهند:

http://www.highland.af

ما هم در «خانه»مان در کابل یک اتاق اضافی و یک مبل برای مردم خوب دنیا با قلب‌های بزرگ - که شما هم یکی از ایشان هستید - داریم و اگر در روزهایی که کابل هستید جا داشتیم، قدم‌تان روی چشم است.

۴) آیا امکان عکاسی و فیلم‌برداری در افغانستان وجود دارد؟

عکاسی و فیلم‌برداری در افغانستان - دست کم روی کاغذ و مطابق قانون - نیاز به مجوز وزارت اطلاعات و فرهنگ این کشور دارد. با این حال عکاس‌ها و فیلم‌بردارهای پرشمار و کاربلدی در افغانستان هستند که بدون اخذ مجوز فعالیت می‌کنند. مرزهای استفاده از دوربین در افغانستان بیش از آن‌ که با قانون تعیین شود، با عرف تعیین می‌شود. مثلا استفاده از دوربین در خیابان، یک مراسم مذهبی یا فرهنگی یا حتی در جمع‌های دوستانه اگر بدون سلام و علیک و معرفی و بی‌اجازه اتفاق بیافتد می‌تواند حساسیت‌برانگیز باشد. ممکن است دوستانِ افغانِ شما تعارف کنند و نسبت به استفاده‌ی شما از دوربین واکنشی نشان ندهند، اما تجربه‌ی شخصی می‌گوید که ثبت تصویر افراد - به طور خاص زنان جوان شهری - می‌تواند تنش‌زا باشد و خاطره‌های ناخوش‌آیندی را به یاد ایشان بیاورد. موقع عکاسی و فیلم‌برداری مراقب پس‌زمینه‌ی عکس باشید. ثبت تصویر از ساختمان‌های دولتی، پلیس و نیروهای نظامی و امنیتی می‌تواند شک‌برانگیز باشد و ممکن است دوربین‌ شما را توقیف کنند. با این حال هر چه‌ با مردم شهر رفتار صادقانه‌‌تر، دوستانه‌‌تر و هم‌دلانه‌تری داشته باشیم، و نسبت به تنوع فرهنگی افغانستان و گستردگی سبک‌های زندگی در این کشور تواضع و اشتیاق بیشتری از خود نشان دهیم، واکنش مردم نیز نسبت به استفاده‌ی ما از دوربین متفاوت خواهد بود. افغان‌ها بین فردی که به افغانستان می‌آید تا با ثبت چند تصویر کلیشه‌ای تجارت کند و با برپاییِ نمایشگاهی از رنج مردم «تجربه‌ی عکاسی در یک کشور جنگ‌زده» را به رزومه‌ی کاری‌اش اضافه کند، با دیگری که هدف‌ش یادگیری از فرهنگ و مناسبات اجتماعی افغانستان، آگاهی نسبت به وضعیت و مسئولیت خود در جهان و تلاش برای ایجاد پیوند انسانی با دیگری از دل لنز دوربین است، تفاوت می‌گذارند. بین عکاس‌های خارجی و افغان که در افغانستان زندگی می‌کنند و دوربین‌شان در خدمت مردم و خیر جمعی است، این چند کاربر اینستاگرام را پیشنهاد می‌کنم:

کرن هندریس

https://www.instagram.com/kernhendricks/

اندرو کیلتی

https://www.instagram.com/andrewquilty/

فرشاد عصیان

https://www.instagram.com/farshadusyan/

نصیر ترکمانی

https://www.instagram.com/naseer_turkmani/

محمدرضا هاشمی

https://www.instagram.com/mrzhashemi/

صادق ناصری

https://www.instagram.com/sadeqnaseri/

طاهره رضایی

https://www.instagram.com/tahera_rezaee/


۵) رفتار افغان‌ها با ایرانی‌ها چه‌طور است؟

با وجود تبعیض‌های آشکار و پنهانی که دولت و جامعه‌ی ایران علیه افغان‌ها اعمال کرده‌است، و همه‌ی ما نسبت به وقوع و لزوم تغییر آن مسئول هستیم، رفتار افغان‌ها با مهمان - از جمله با ایرانی‌ها - سرشار از مهمان‌نوازی و نوع‌دوستی و بخشندگی و لبخند است. اگر کارتان به اداره‌های دولتی، وزارت‌خانه‌ها، گمرک، پلیس یا دانشگاه‌ بیافتد، ممکن است به خاطر پاسپورت ایرانی یا لهجه‌ی ایرانی/تهرانی با شکل‌هایی از ناخوش‌رویی یا تبعیض در روابط فردی و سازمانی مواجه شوید، اما مردم کوچه و خیابان - شیریخ ساز، موتروان، گِل‌کار، نانوا، شاروالی، گارسون و دکان‌دار - حتما شما را به چای و نان دعوت می‌کنند که مهمان حبیب خداست.


۶) من زن هستم و می‌خواهم تنها به افغانستان سفر کنم. آیا امکان آن وجود دارد؟

در شهرهای اصلی افغانستان - احتمالاً به جز قندهار - می‌توانید بدون همراه در هتل اتاق بگیرید، تاکسی سوار شوید، ماشین کرایه کنید، عکاسی کنید، از جاذبه‌های توریستی دیدن کنید، در خیابان قدم بزنید و هم‌سفرِ زندگیِ روزانه‌ی مردم شوید. ممکن است در بعضی از فضاهای شهری یا بعضی از ساعت‌های روز احساس کنید که حضور یک مرد همراه‌تان لازم است؛ مخصوصا اگر با لباس، آرایش، لهجه‌ یا شکل معاشرت‌تان توجه مردم را به خود جلب کرده‌باشید. در شرایط خاص شاید مجبور شوید بگویید ازدواج کرده‌اید؛ در بعضی رستوران‌ها در فضای جدا از مردان بنشینید؛ و تلاش کنید سوء‌‌تفاهم‌هایی که ممکن است برای بعضی از مردان پیش بیاید را برطرف کنید. احساس امنیت اما - همان‌طور که در پاسخ به سؤال اول نوشتم - به شکل نگاه شما به خود، دیگری و جهان اطراف‌ بستگی دارد و وابسته به اشتیاق‌تان به فهم مناسبات اجتماعی و انعطاف‌پذیری‌ در مواجهه با جهان‌بینی‌های متفاوت است. اگر تنها سفر کردید، در بامیان و دایکندی در مرکز و در واخان در شمال شرقی احساس آزادی بیشتری می‌کنید. اگر به روستاهای افغانستان سر زدید نیز احتمالاً تجربه‌ی متفاوتی از احساس امنیت خواهید داشت؛ سفره‌ی روستانشینان برای مهمانِ ناخوانده ساده‌تر اما بازتر است. این‌جا یک دختر امریکایی از تجربه‌ی سفرش به افغانستان نوشته که خواندن‌ش را پیشنهاد می‌کنم؛ تصویر جامع‌تری از سفر یک زن به افغانستان به شما می‌دهد:

https://www.lostwithpurpose.com/woman-travel-afghanistan/

۷) چند روز برای سفر به افغانستان در نظر بگیریم؟

از هفت روز تا هفت ماه تا هفت سال— و بستگی به نحوه‌ی مواجهه‌تان با افغانستان دارد. رشته‌کوه‌ها و رودخانه‌های زیبای افغانستان این کشور را به چهار منطقه‌ی اصلی با محوریت هرات و قندهار و مزار و کابل تقسیم کرده‌است. این چهار منطقه طی هزاران سال به الگوهای زندگی متفاوتی شکل داده‌اند و هویت‌ها، اقوام، زبان‌ها، شیوه‌های تولید و مصرف، سازمان‌ اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی بسیار متنوعی را دربرگرفته‌اند. در عین حال همگی بخشی از تاریخ و سنت فرهنگی-سیاسی مشترکی هستند که از غرب به شرق از بخش آسیایی ترکیه آغاز می‌شود و زاگرس و فلات ایران و رشته‌کوه هندوکش را در برمی‌گیرد و از شمال به جنوب از آسیای مرکزی تا اقیانوس هند کشیده‌ شده‌‌است. هر چند آشنایی ایرانی‌ها با مردم افغانستان بیشتر از طریق ارتباط با مهاجرانِ هزاره‌ی مسلمانِ شیعه‌ای که فارسی صحبت می‌کردند شکل گرفته، اما افغانستانِ‌ امروزی مردم پشتون، تاجیک، ازبک، ترکمن، ایماق، نورستانی، قرقیز، قزل‌باش، بلوچ و دیگران را در خود جای داده که به جز فارسی، به زبان‌‌-فرهنگ‌های پشتو، ازبکی، ترکمنی، پاشایی، پامیری و نورستانی و سی و چند تای دیگر صحبت و زندگی می‌کنند، روستانشین، شهرنشین و کوچی هستند، اغلب مسلمانِ شیعه نیستند و بسته به موقعیت جغرافیایی و پیشینه‌ی فرهنگی و تاریخی خود زندگی روزمره‌ی متفاوتی دارند. افغانستان زمانی مهد زرتشت و محل سکونت باورمندانِ بودیسم بوده، امپراطوری و لشکرکشی کوروش و چنگیز و محمود غزنوی و تیمور و بابر را به خود دیده و بیدل و سنایی و ابن‌سینا و فارابی و ناصرخسرو و مولانا را میزبانی کرده‌است. رقابت دولت‌های بریتانیا، شوروی، امریکا، پاکستان، عربستان، ترکیه و ایران در دو قرن اخیر زندگی افغان‌ها را متأثر کرده و جنگ و نزاع خشونت‌بار در چهل سال گذشته به زیرساخت‌های این کشور آسیب جدی زده‌است. افغانستانِ امروز اما نسل جوانی را در شهرهای خود می‌بیند که با امکانات تازه‌ای که در اختیار دارند به دنبال ساختن افغانستانی آزادتر و آبادترند. در نتیجه هر اندازه که با تاریخ بلند و فرهنگ غنی افغانستان (و خراسان قدیم) آشناتر باشید، درباره‌ی تنوع قبیله‌ای، قومی و زبانی (و غذایی!) آن بیشتر بخوانید و تحولات اجتماعی و سیاسی آن در چند دهه‌ی اخیر را دقیق‌تر دنبال کنید، احتمالاً زمان بیشتری را برای سفر به افغانستان اختصاص می‌دهید. اگر فرصت محدودی برای سفر دارید، و می‌خواهید به جز کابل یک شهر دیگر را سر بزنید، سفر به بامیان را پیشنهاد می‌کنم که به نظرم از بهشت‌های زمین است. اگر می‌توانید به گزینه‌ی واخان بدخشان از مسیر تاجیکستان فکر کنید نیز آن را از دست ندهید (اگر پاسپورت ایرانی دارید، برای ورود به تاجیکستان ویزا نمی‌خواهید). کمتر کسی می‌داند که دره‌ی بین تاجیکستان و افغانستان توریست‌پذیرترین منطقه‌ی افغانستان است. این‌ دو جا درباره‌ی آن بیشتر بخوانید:

http://www.heartmybackpack.com/afghanistan/wakhan-valley-afghan-border-market/

http://caravanistan.com/afghanistan/wakhan-corridor/

۸) در افغانستان چه لباسی می‌توانیم بپوشیم؟

هر چند «پوشش اسلامی» برای زنان (و مردان) در افغانستان از نظر قانونی اجباری نیست، اما وزنِ عرفِ جامعه دراین‌باره سنگین است. در شش ماهی که در کابل زندگی کرده‌ام، به ندرت زنی را دیده‌ام که در مکان‌های عمومی «حجاب اسلامی» به شکل متعارف آن در ایران نداشته‌باشد. ممکن است در بعضی رستوران‌ها، کافه‌ها یا فضاهای «خصوصی-عمومی» که به روی عموم مردم آزاد نیست و شرکت‌کنندگان به خاطر مسائل امنیتی تنها با دعوت‌نامه از آن مطلع می‌شوند شکل‌های متفاوتی از پوشش دیده‌شود (مثلا بعضی از زنان شال را از روی سر برداشته‌ باشند یا مردان کروات بزنند) اما این مواردِ استثنا آن‌قدر فراگیر نیست که تبدیل به قاعده شده‌باشد. اگر پوشش شما تفاوت معناداری با عرف روستا یا شهری که در آن زندگی می‌کنید داشته‌باشد و «ناهم‌گون» به نظر برسید، به احتمال زیاد با نگاه‌های پرسش‌گر مردم مواجه می‌شوید و ممکن است احساس خوش‌آیندی نداشته‌باشید. عرف پوشش در منطقه‌های مختلف یک شهر نیز یکسان نیست. مثلا در غرب کابل که عمدتاً هزاره‌نشین‌اند می‌توانید همان لباسی را که در خیابان‌های مرکزی تهران می‌پوشید تن کنید اما در جنوب و شرق شهر که پشتون‌های قلجایی زندگی می‌کنند احتمالاً‌ ترجیح‌ می‌دهید پوشیده‌تر باشید و رنگ‌های تیره‌تر انتخاب کنید. آزادی پوشش زنان (و مردان) در شهر زیبا و توریست‌پذیرِ بامیان در مرکز افغانستان بیشتر از مناطق دیگر است؛ مثلاً پوشش شما در «بند امیر» بامیان - حتی اگر شلوارک پا کنید - توجه زیادی را به خود جلب نمی‌کند. در شهرها پوشیدن شلوار جین و پیراهن و تی‌شرت برای مردان عادی است. با ششصد افغانی (نه دلار) نیز می‌توانید پیراهن تنبان - شلوار کمیز - تهیه کنید و احتمالاً با خوش‌رویی افغان‌هایی که مواجه شوید که از «مقبول بودنِ لباس وطنی» که تن کرده‌اید می‌گویند. هوای کابل در فصل بهار، آغاز تابستان و میانه‌ی پاییز مطبوع است. بامیان و نقاط مرکزی در زمستان برف‌گیر هستند و پیست اسکی دارند. دمای مزارشریف و بلخ هم در تابستان می‌تواند به بیش از ۵۰ درجه‌ی سانتیگراد برسد.


۹) آیا می‌توانیم در افغانستان کار کنیم و درآمد داشته‌ باشیم؟

اگر با «ویزای توریستی» به افغانستان می‌آیید، نمی‌توانید به «طور رسمی» در افغانستان کار کنید و درآمد داشته‌باشید. برای کار در افغانستان به «ویزای کار» (که به ویزای «سینگل اینتری» معروف است) نیاز دارید. امکان تغییر ویزا از «توریستی» به «کاری» در افغانستان فراهم نیست. برای اخذ این ویزا باید خارج از افغانستان باشید و کارفرمای شما که در پی استخدام شماست از طریق وزارت امور خارجه‌‌‌ی افغانستان در کابل نامه‌ای را به سفارت افغانستان در کشوری که شما زندگی می‌کنید بفرستد. با آن نامه و دعوت‌نامه‌ای که از طرف کارفرما برای شما فرستاده می‌شود می‌توانید ویزای کاری بگیرید و به افغانستان بیایید. ویزای «سینگل اینتری» که برای شما صادر می‌شود یک‌ماهه است. بعد از ورود شما به افغانستان، کارفرمای شما باید برای‌تان «مجوز کار» بگیرد تا با آن بتوانید ویزای یک‌ماهه‌ی کاریِ خود را تبدیل به ویزای شش‌ماهه یا یک‌ساله کنید. استخدام یک «خارجی» در نهادهای دولتی افغانستان - از جمله در دانشگاه - آسان نیست و اولویت به درستی با شهروندان افغان است. اما سازمان‌های غیردولتی و نهادهای بین المللی متعددی در افغانستان فعالیت می‌کنند که در حوزه‌های متنوع دنبال نیروی انسانی‌اند. اگر می‌خواهید ابتدا با شرایط زندگی در افغانستان آشنا شوید می‌توانید با «ویزای توریستی» به افغانستان بیایید و خودتان به دفتر این سازمان‌ها و نهادها سر بزنید و درباره‌ی شرایط کار و حقوق و نظیر این‌ها سؤال کنید. فرصت‌های شغلی تازه در افغانستان معمولاً از دو آدرس زیر قابل دسترسی است و به طور منظم به‌روز می‌شود:

http://www.acbar.org/jobs

http://www.jobs.af

۱۰) دانستن چه چیزهای دیگری ممکن است به کارمان بیاید؟

اگر از ایران می‌آیید و کردیت کارد ندارید، با خودتان دلار بیاورید تا در افغانستان به افغانی/روپیه تبدیل کنید. اگر کردیت کارد (مسترکارد یا ویزا) دارید، امکان برداشت پول از دستگاه خودپرداز «بانک بین‌الملی افغانستان» وجود دارد اما به ازای هر ۲۰۰ دلار برداشت از حساب، ۹ دلار شارژ می‌شوید. تهیه‌ی سیم‌کارت در افغانستان آسان است و در همان فرودگاه کابل (یا هرات یا مزار) می‌توانید با کمتر از ۴۰۰ افغانی (شش دلار) از یکی از دو شرکت «روشن» یا «اتصالات» سیم‌کارت با اینترنت تهیه کنید. از فرودگاه کابل می‌توانید تاکسی بگیرید و کرایه‌تان نباید بیشتر از ۵۰۰ افغانی (هفت دلار) شود. سرعت متوسط اینترنت در افغانستان تفاوت معناداری با ایران ندارد. دسترسی به فیس‌بوک و توئیتر و یوتیوب آزاد است و فکر نمی‌کنم به جز وب‌سایت‌های پورن آدرس دیگری فیلتر باشد. پیشنهاد شده که در کابل از کاروان‌های نظامی فاصله بگیرید و در ساعت‌های شلوغ به اداره‌های دولتی سر نزنید. نوشیدنی‌های الکلی به شکل رسمی در افغانستان خرید و فروش نمی‌شود اما اگر در شهر آشنا داشته‌باشید، پیدا کردن آن دشوار نیست. رستوران و سوپرمارکت در شهرها فراوان است و لذت خوردن غذای افغانی را با کمتر چیزی می‌توان عوض کرد. «خارجی‌»ها در کابل معمولا از دو فروشگاه «فاینست» و «کفایت» خرید می‌کنند اما بعید می‌دانم که مثلاً کیفیت شیر پگاه که از سوپرمارکت سرکوچه تهیه می‌کنید تفاوتی با شیر پگاه فاینست داشته‌باشد. می‌توانید از داروخانه‌ها قرص‌های بروفن، استامینوفن، ادالت کلد، آموکسی‌سیلین و نظیر این‌ها را بدون نسخه تهیه کنید. اگر در کابل به پزشک نیاز داشتید این‌ دو جا سر بزنید:

http://westexmedicalsolutions.com

https://www.fmic.org.af/Pages/Home.aspx

و اگر خارج از ایران زندگی می‌کنید و نسبت به اتفاق‌های غیرقابل‌پیش‌بینی - از جمله بیماری و آسیب‌دیدگی - نگران‌ هستید و می‌خواهید سفرتان را بیمه کنید هم این‌جا:

https://www.firstalliedtravelinsurance.com


باقی هم که سلامتی تن و شادابی جان و آرامش‌ پایدار و عشق‌ سرشار و نفس‌ گرم و خنده‌‌‌های جاری برای شما! امیدوارم که اگر به سفر به افغانستان فکر می‌کردید یا دوستانی دارید که می‌خواهند به این‌جا سفر کنند، این یادداشت به کار شما و ایشان بیاید. اگر به کابل آمدید و خواستید به «خانه‌»ی ما هم سر بزنید، حتما با خودتان سوغاتی بیاورید که از شما اینجا به یادگار بماند.


پی‌نوشت: اگر می‌خواهید درباره‌ی افغانستان بیشتر بخوانید، این کتاب‌ها را پیشنهاد می‌کنم؛

از منابع انگلیسی:

Afghanistan: A Cultural and Political History (Barfield 2010)

No Good Men Among the Living (Gopal 2014)

Kabul Carnival (Billaud 2015)

Taliban (Rashid 2000)

Games Without Rules (Ansary 2012)

Ghost Wars (Coll 2004)

از منابع فارسی:

افغانستان در مسیر تاریخ (غبار ۱۳۹۰)

رها در باد (بهاء ۱۳۹۲)

جانستان کابلستان (امیرخانی ۱۳۹۲)

افسوس برای نرگس‌های افغانستان (بنی‌یعقوب ۱۳۹۴)

عصر مجاهدین و برآمدن طالبان (پهلوان ۱۳۷۷)