در گذشته، تهیه‌ی غذا برای انسان‌ها یک ضرورت تلقی می‌شد تا یک تفریح. اما من، جودی اِتِن‌بِرگ، الان واقعا از یاد گرفتن غذاهای جدید لذت می‌برم و این موضوع برای افرادی که در سفرهایم ملاقات کرده‌ام، عموما عجیب بوده است. برای شنیدن خاطرات و همینطور توصیه‌هایم پیرامون غذاهای خیابانی، با ما همراه باشید.

سال ۲۰۰۲ بود که به یکی از دوستانم ‌می‌گفتم که برنامه‌ریزی برای غذا وقت تلف کردن محض است. او الان همین حرفم را زودی یادم می‌اندازد و با خنده می‌گوید که خواننده‌های نوشته‌هایت حتما فکر می‌کنند که تو قبلا برای درست کردن غذا، بی‌هدف در آشپزخانه به هر دری می‌زدی.

در حقیقت ذوق غذایی من دیر شکوفا شد. در سال ۲۰۰۸ وقتی داشتم برای استفاده از فرصت مطالعاتی، کارم رو کنار می‌گذاشتم و عازم سفر می‌شدم، خورد و خوراک نقشی در برنامه‌ی سفر من بازی نمی‌کرد. ولی وقتی با سر به داخل دنیای پرهرج و مرج غذاهای خیابانی و کنارجاده‌ای افتادم غذا برای من مهم شد. واضح بود که خوردن این غذاها سبب تمایل من در ادامه‌دادن به سفرم شده بود. من با حیرت وسط بازارهای شلوغ و یک اقیانوس چرخ دستی و دیگ سوپ و طعم‌ها و مزه‌های مختلف می‌ایستادم و به خودم می‌گفتم که "آره، همین است، خودِ خودش است!" به نظرم، غذا موثرترین و در آنِ واحد رضایت‌بخش‌ترین راهی بود که می‌توانستم از آن برای شناخت جاهای جدید استفاده کنم. اما قدم منطقی بعدی این بود که: چجوری غذای خیابانی بخورم و مریض نشوم؟

به عنوان تحقیقات پیش از سفر، کتاب How to Shit Around the World را مطالعه کردم و به خاطر تصاویر جالب، توصیه‌های به‌دردبخور و حس خوب خواندنش در داخل یک قطار شلوغ، خواندن آن را به همه پیشنهاد می‌کنم. لذا با وجود مطالعه‌ی کامل کتاب، وقتی به امریکای جنوبی رفته بودم و یک بشقاب لاما امپانیادای ولرم نوش جان کردم، چهار روز یک‌بند بالا آوردم و به‌جای راه رفتن، عملا چهار دست و پا در منطقه‌یSalar de Uyuni  بولیوی به گشت و گذار پرداختم. اینجا بود که به خودم گفتم: "خیلی خب، قانون شماره یک این است که حیوانات مورد علاقه‌ات را نخوری."

موارد دیگری هم بود که به دلیل بی‌ملاحظگی و بی‌توجهی به توصیه‌های کتاب مریض شدم. اما معمولا خوردن غذای خیابانی مسبب آن نبود و خیلی ناراحت می‌شدم وقتی مردم به خیال این که رستوران‌ها مطمئن‌ترند از خوردن غذای دست‌فروش‌ها پرهیز می‌کردند. یکی از آشناهایمان که همین اواخر در شهر چیانگ مای مریض شده بود می‌گفت: "آخر من حتی لب هم به غذای خیابانی نزدم!" من سری به نشانه‌ی تاسف تکان دادم و گفتم: "اتفاقا اشتباهت هم همین بوده!" معلوم شد که در زمانی خارج از ساعات شلوغی به یک رستوران توریستی رفته و از دل‌درد کارش بیخ پیدا کرده است.

به عنوان یک طرفدار سرسخت غذای خیابانی، می‌خواستم اطلاعاتی را از چگونگی عدم ابتلا به بیماری‌های ناشی از خوردن غذاهای جدید در طی سفرم داخل این مقاله گرد هم بیاورم. می‌دانم که مردم در مورد مسمومیت غذایی نگران هستند و توصیه‌ای هم که به آنها می‌شود این است که رستوران‌ها مطمئن‌ترند، ولی من با بعضی از این هشدارها اکیدا مخالفم. بعد از اینکه غذایی که دوست داری را پیدا کردی، ببین خود محلی‌ها آن را چه وقت و چطور می‌خورند. به این ترتیب، موفق می‌شوی یک تجربه‌ی تازه را که یک غذای جدید و خوشمزه هم هست امتحان کنی. توصیه‌ها همیشه هم خیلی به‌دردبخور نیستند، اما این روشی است که برای من جواب داده.

توصیه‌های من

همیشه افسوس می‌خورم وقتی می‌شنوم فلان کس می‌گوید "من دارم به تایلند می‌روم اما نگران نباشید چون غذای خیابانی نمی‌خورم." من غذای خیابانی را به دلایل زیادی ترجیح می‌دهم، اما بیشتر به خاطر اینکه می‌توانم مشاهده کنم چه اتفاقی دارد می‌افتد، ولی وقتی به رستوران می‌روم نمی‌توانم ببینم سر و وضع آشپزخانه‌اش چه شکلی است و چه مواد اولیه‌ای را استفاده می‌کنند. پس آشپزخانه‌ای که دیده می‌شود بهتر است!

در طی سالیانی که در سفر بودم اتفاقات ناگواری را تجربه کردم. از روی موتور سیکلت به زمین خوردم و بار کامیونی که پر از کلم و سبزیجات بود روی من افتاد، برونشیت گرفتم، ریه‌ام آسیب دید، شصت پام شکست و به تب دانگ مبتلا شدم؛ البته بدانید که همه این‌ها با هم اتفاق نیفتاد، اما حتی با فاصله‌ از هم نیز تحمل‌شان حقیقتا سخت است. اما مسمومیت غذایی خیلی به ندرت اتفاق افتاد. در طی ۷ سال و نیم سفر و تا زمان نوشتن این مطلب، تعداد دفعات مسمومیتم از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کند. آخرین و مهمترین مورد زمانی بود که من در سال ۲۰۱۱ و در تایلند از فروشگاه زنجیره‌ای ۷-Eleven ماست خریدم و خوردم. درست شنیدید! با وجود اینکه همیشه در حال خوردن غذای خیابانی هستم ولی از سال ۲۰۱۱ به این سو مسموم نشدم. من بیماری سلیاک دارم و حس می‌کنم مریضی‌ام اغلب ازغذاهایی است که حاوی گلوتن است که باعث درد مفاصل، حالت افسردگی و دردهای شکمی درساعات اولیه پس از مصرف آن می‌شود. دیگر دستم آمده قضیه از چه قرار است؛ از سال ۲۰۱۱ و برای مدتی طولانی است که استفراغ نکرده‌ام و ناخوشی ناشی از گلوتنم هم گذراست. شوخی نمی‌کنم!

من در طی این سالها نکاتی پیرامون خوردن غذاهای مطمئن و بی‌ضرر گردآوری کردم و مخاطبانم هم همواره از من مطالب بیشتری طلب کردند. کتاب من به نام "کتابچه مسافرتی غذا (The Food Traveler’s Handbook)" ازهمین پرسش و پاسخ‌ها به وجود آمده است. هدف من رفع ابهاماتِ افراد بدبین به غذاهای خیابانی وهمچنین ارائه‌ی توصیه‌هایی جهت استفاده از غذا به عنوان راهی برای یادگیری و برقراری ارتباط بوده. اما تا به حال نکته‌ای در این باره روی وبلاگم ننوشته بودم و فکر کردم حالا زمان انجام آن است. نسخه‌ی مُفصل‌تر، شامل این که چرا غذا در طول سفر مهم است، درکتاب موجود است.


۱. صف را برانداز کنید


معمولا گفته می‌شود از دکه‌هایی که طولانی‌ترین صف‌ متشکل از خود بومی‌ها را دارند غذا بخرید. پیشنهاد خوبی است، اما من همیشه این مورد با اهمیت را هم اضافه می کنم که ببینید چه کسانی در صف هستند. پُر واضح است که توان سازش معده‌ی یک راننده‌ی تاکسی در مقایسه با من، به گوشت سریع-پخته‌شده‌ی‌ کنار خیابانی که بهش عادت دارد خیلی بیشتر است، پس من بیشتردکه‌هایی را که زنان وبچه‌ها در صف آن هستند انتخاب می‌کنم.

تنوع بیشتر مشتری بدان معناست که آن دست‌فروش‌ از نظر مطمئن بودن جوابش را پس داده است. بله، صفی طولانی متشکل از آقایان همچنان از دکه‌های خالی و پر از جک و جانور بهتر است، اما اگر امکانش بود، همیشه به جایی که زن‌ها و بچه‌ها هم در صفش ایستاده‌اند بروید.


۲. وقت ناهار به مدرسه برگردید


برای یک ناهار ارزان به دانشگاه آن منطقه بروید و در همان دور و بر، جایی برای غذا خوردن بیابید. دانشجوها قومی همیشه گرسنه‌اند و همین باعث ایجاد گوناگونی‌های جالبی از ادغام فرهنگ غذایی شرق و غرب باهم می‌شود. درشهر سایگون (Saigon)، با وجود غذاهایی مثل "فو برگر"، دست‌فروش‌ها بیشتر، غذاهای ارزان و محبوب محلی را به دانشجویان ارائه می‌دادند. نمی‌گویم بهترین غذاییست که در عمرتان خواهید خورد ولی خوراکی است محلی، سریع، ارزان و معمولا خوشمزه. البته این غذاها را برای شام پیشنهاد نمی‌کنم چون تمام طول بعدازظهر را بیرون و در معرض هوا مانده است.


۳. آشپزخانه شفاف


همانطور که در قسمت مقدمه گفتم، احساس می کنم روی دکه‌ی دست‌فروش‌های خیابانی احاطه‌ی بیشتری دارم چون می‌توانم ببینم که فروشنده چگونه تؤاما غذا و پول را در دست می‌گیرد. اگر آن فرد به پول و بعد به مواد اولیه دست بزند، آنجا غذا نمی‌خورم. اگرازدست‌کش پلاستیکی برای تهیه غذا استفاده کند و بعد با همان دست‌کش پول را بگیرد هم دوباره همان اشتباه است. بعضی دکه‌ها دو کارگر دارند و معمولا یک نفر در آن با پول و آشپزی سر و کار دارد و دیگری غذا را آماده می‌کند و ارائه می‌دهد. این حالت خوبی است چون پول و غذا ازهم جدا نگه داشته می‌شوند.

اساسا وقتی محل غذای خود را انتخاب می‌کنید، از تمام قوای حسی خود استفاده کنید. البته نمی‌گویم که کلا قید رستوران‌ها را بزنید! اما خودم وقتی در جایی با فرهنگ غذاهای خیابانی هستم (مثل مکزیکوسیتی یا سایگون یا بانکوک) معمولا تمام وعده‌های غذایی‌ام را کنار خیابان می‌خورم.


۴. کارت‌های ترجمه برای کسانی که محدودیت‌های غذایی دارند


من بیماری سلیاک دارم و دلیل دیگری که باعث می‌شود در خیابان غذا بخورم این است که می‌توانم غذای در حال پخت را تغییر دهم و از خطر چاشنی‌های حاضری‌ای که ممکن است باعث مریضی‌ام شود فرار کنم. کارت‌های ترجمه‌ای هم همراه خود دارم که به زبان محلی آنچه را که من می‌توانم و نمی‌توانم بخورم بیان می‌کند. آن دسته از دوستانم که به بادام زمینی حساسیت دارند هم در سفرهایشان به آسیا همین کار را می‌کنند و البته مقداری همت هم می‌طلبد تا متوجه شوید از چه مواد و ترکیباتی باید دوری جست (که درمورد من سس سویایی است که آرد گندم هم دارد).

در رابطه با این کارت‌های ترجمه‌ دو حق انتخاب خوب پیش پای شماست: Select Wisely وAllergy Translation. این کارت‌ها کمک می‌کنند خیلی بهتر منظورتان را منتقل کنید (مطمئنا خیلی کارآمدتر از آن دفعه‌ای است که من قیافه‌ی یک آدم تب‌دار را در هنگام درآوردن ادای حالت تهوع موقع غذا خوردن به خودم گرفته بودم) و برای کسانی هم که حساسیت‌های شدید و خطرناک دارند دایره‌ی واژگانی غنی دارد. استفاده از یک دیکشنری تصویری هم گزینه‌ی دیگری است که همچنین می‌تواند در طی یک سفر طولانی با قطار، برای چند کلمه صحبت کردن با اطرافیانتان به کار آید. من شخصا در حال کار روی کارت‌های بیماری سلیاک مخصوص به خودم هستم و نکاتی ولو بسیار جزئی را به تناسب کشورها و زبان‌های مختلف در آن تعبیه می‌کنم.


۵. کارد و چنگال پلید


حتی اگر غذا هم تازه و مطمئن باشد، قاشق وچنگال می‌تواند منبعی از باکتری به حساب آید. من تعدادی دستمال مرطوب برای چاپستیک‌های کهنه‌ای که نیاز به پاک کردن دارند یا برای ظروفی که به نظر خوب شسته نشده‌اند همراه خود می‌برم. ممکن است با حالت تعجب به شما نگاه‌ کنند اما برای اطمینان از تمیزی کارد و چنگال لازم است. ترفند دیگر استفاده از چوب‌های غذاخوری بامزه و قابل حمل است و من همیشه یک جفت همراه خود دارم.

من به‌ندرت مجبور به استفاده از چاپستیک‌های خودم یا حتی تمیز کردن چوب‌های فروشنده می‌شوم، اما مخصوصا در نواحی دور از مرکز شهر، ممکن است به درد بخورند.

یک حُسن: اگرشما مجبور شدید به دستشویی بروید و یادتان رفته بود دستمال توالت ببرید، همیشه تعدادی دستمال مرطوب همراهتان هست!


۶. بازار روز برای آغاز روز


در جواب به پرسش خوانندگانم در این مورد که برای خوردن غذاهای خیابانی اول به کجا سر بزنند، همیشه به آنها پیشنهاد می‌کنم ابتدا به بازارهای محلی میوه و تره بار بروند. فرقی نمی‌کند وسط دوشنبه بازاری در میانمار باشید یا بازار روز محصولات غذایی مکزیکوسیتی و یا حتی در حین گذری از یک روستای کوچک؛ اگر بازار میوه و تره بار داشته باشد، معمولا غذاهای تازه طبخ‌شده هم دارد، چون این دست‌فروش‌ها با ارائه غذا به خریداران گرسنه، سودی فوری و کم‌دردسر را به جیب می‌زنند. من یکی پس از دیگری غذاها را در این بازارها امتحان می‌کنم و این برای من تبدیل به راه تجربه‌ی طیف گسترده‌ای از غذاهای جدید و در عین حال دلهره‌آور شده است.

معمولا اکثر افراد هتل‌هایی را انتخاب می‌کنند که صبحانه هم شامل برنامه غذایی‌شان باشد یا صبحانه‌های غربی یا دست‌کم ماست ومیوه ارائه ‌دهند. این هم راهی است، اما من شدیدا غذا خوردن در بازار را توصیه می‌کنم. اگر از غذایی که چشیدید خوشتان آمد، می‌توانید از فروشنده بپرسید محل استقرارش در طی روز کجاست و اگر جای دیگری غذا سِرو نمی‌کرد، از او سوال کنید که چه جا(ها)ی دیگری را برای خوردن این غذا پیشنهاد می‌کند.

در مجموع، رفتن به بازار راهی عالی برای راه انداختن جوانه‌های چشایی و بقیه حس‌های شما است.


۷. از وقت غذا خوردن محلی پیروی کن


 یکی از توصیه‌هایی که به گردشگران، مخصوصا اروپایی‌ها که کمی دیرتر از امریکایی‌ها شام و ناهار می‌خورند می‌دهم این است که سعی کنند از زمان غذا خوردن محلی‌ها تقلید و پیروی کنند. قبول دارم که ساعت ۶ شام خوردن یا ساعت ۱۱ ناهار خوردن برای همه شاید الگوی معمول و متدوالی نباشد، ولی اگر این‌ها زمان‌هایی است که محلی‌ها غذا می‌خورند، برای شکم‌تان مفیدتر است.

این مسئله به خصوص زمانی اهمیت پیدا می‌کند که غذا به صورت سلف سرویس ارائه می‌شود و این امر ضروری است که تا غذای کشیده شده تازه است و مراحل آغازین فساد در آن شروع نشده، تناول شود. پس گاهی مجبور می‌شویم ساعت غذا خوردنمان را تغییر بدهیم، اما بدانید که ارزشش را دارد چون هم غذا تازه-طبخ شده و گرم است و هم آدم مریض نمی‌شود.


۸. غذایی که کاملا پخته شده، مطمئن‌ترین است


تجربه‌ی من با لاما امپانیادا را یادتان هست؟ آره، من کاملا به این توصیه بی‌اعتنایی کردم. وسط غذا هنوز سرد و نپخته بود و من بی توجه به آن تمامش را خوردم. کار من را نکنید. اگرغذایی که داغ سِرو می‌شود کامل پخته نشده بود، بخواهید کمی بیشترآن را بپزند.

من در طی این سال‌ها خیلی ماجراجو شدم؛ در تایلند میگوی خام امتحان کردم و حتی جاهایی، گیاهان تر و تازه‌ای خوردم که نمی‌دانستم منبع آب آنها چیست. این ثمره‌ی خطرپذیری خودم و اطلاع از قابلیت‌های شکمم بوده است. خوشبختانه، حتی در شمال هند هم با اینکه غذای خیابانی خوردم، مریض نشدم. چرا؟ چون مطمئن شدم کاملا پخته و تازه باشد و به همراه مامانم هم تصمیم به پیروی از ساعت غذایی محلی‌ها را گرفتیم. باید اعتراف کنم که کمی غافلگیر شدم وقتی حس می‌کردم دوستانم انتظار داشتند وقتی داستان‌هایم را تعریف می‌کنم، دست کم یک بار مسموم شده باشم، اما خب خوشبختانه مریض نشدم!


۹. مواظب یخ یا آبمیوه‌هایی که ازآب آلوده است، باشید


درسایگون یا بانکوک، جاهایی نوشیدنی‌ با یخ سفارش می‌دادم که آب تصفیه‌شده یارانه‌ای و ارزان‌قیمت در اختیارعموم مردم قرار داشت. من زمان قابل توجهی را در این دو شهر سپری کردم و هیچ وقت از مصرف آب یا یخ مریض نشدم. با این تفاصیل، وقتی به خارج از شهر سفر می‌کردم، تلاشم بر این بود که از مصرف یخ و آبمیوه‌های یخ‌دار دوری کنم، چون نمی دانستم که آن یخ را چطور درست کرده‌اند. وقتی آب منطقه‌ای برای‌تان مشکوک است، اولین اقدام اجتناب از مصرف یخ است. همین آبمیوه‌‌ها در لائوس چندتا ازدوستان من را زمین‌گیر کردند، چون یخ آن‌ها از آب مقطر درست نشده بود. بهتر است اگر همواره در حرکت هستید، از این مورد، جلوتر اطمینان خاطر پیدا کنید.


۱۰. گیاه‌خواری موقتی


در برخی مناطق، اگر خیلی نگران مسمویت باشم، از خوردن گوشت پرهیز می‌کنم. وقتی مادرم را به هند برده بودم، غذای خیابانی می‌خوردیم اما اکثرا فقط گیاه‌خواری می‌کردیم. آن دفعاتی که گوشت خوردیم هم به ما گفتند که داریم خطر می‌کنیم، اما آن قدر درباره‌ی آن غذای خاص ذوق داشتیم که ناپرهیزی کردیم. ولی حتی گوشت‌خوارترینِ دوستانم هم در مکان‌هایی که آب آن به‌شدت آلوده بوده، به چشم‌پوشی از گوشت گرویدند.


۱۱. پوست نکنده میوه نخورید


در جاهایی که برای‌تان جدید است فقط میوه‌ی پوست‌دار بخورید، مگر اینکه بدن شما به باکتری‌های آنجا عادت داشته باشد. موز، انبه، عنبه هندی، مژکی، مانگوستین وغیره. قحطی میوه‌های خوشمزه‌ی پوست‌دار نیامده وشکم‌تان هم از این بابت سپاسگزارتان خواهد بود. از خوردن کاهو یا میوه‌هایی که با پوست خورده می‌شوند، مثل سیب، حذر کنید. از توت فرنگی نیز، گرچه وسوسه‌انگیز است، در کشورهایی که آلودگی بالایی دارند وسیستم آبی آنها سوال برانگیز و مشکوک است دور بمانید.


۱۲. سس و خورش هم می‌تواند مشکل‌ساز شود


من عاشق ادویه‌جات هستم، اما بعضی وقت‌ها همین چاشنی‌ها هستند که سبب رنجش خاطر مسافران می‌شوند. دلیلش هم این است که در بسیاری از مناطق، آن‌ها را در دمای اتاق نگهداری می‌کنند که منجر به رشد باکتری‌ها در آن می‌شود. من میزان مصرف سس را با تقلید از روی دست سایر مشتری‌ها تخمین می‌زنم و اگر مثل سوپ بون ریو ویتنامی‌ها، ادویه در آن فت و فراوان استفاده شده باشد و به هیچ وجه راه نداشته باشد ترشی تُند به آن اضافه نکرد، دیگر جلوی خودم را نمی‌گیرم. اگر هم که ببینم روی سس پوسته پوسته شده و دلمه بسته یا بقیه چند قطره بیشتر روی غذایشان نمی‌ریزند، سعی می‌کنم از سالسا یا سس‌های دیگری استفاده کنم که از نوع نگهداری‌شان مطمئن‌ترم و مشخص است که برای مدت طولانی بیرون از یخچال نبوده‌اند.

من هم‌اکنون در اُکساکای مکزیک هستم و با همه‌ی غذاهایم هم سس و خورش و چاشنی خوردم و مشکلی هم به وجود نیامده است. تازه، با رفقا و نزدیکان هم دور هم جمع شده‌ایم و دیدم همه‌شان تا دلشان خواسته روی غذایشان استفاده کردند.


حالا اگر دچار مسمومیت غذایی شدید چه کار کنید؟


توصیه‌های بالا حکم ضمانتنامه ندارند و گهگاه یک حادثه‌ی ناگوار غذایی می‌تواند حتی پولادی‌ترین شکم‌ها را هم از پا بیاندازد. این بخش و جزئی از خطر ذاتی سفرکردن است.

اگر شما مسموم شدید یا معده درد گرفتید، در اولین فرصت به مطب یک پزشک محلی مراجعه کنید. اکثرشان نه تنها با موارد اسهال‌ در مسافران آشنا هستند، بلکه ویروس‌های مقاوم و فعال منطقه را هم می‌شناسند. من شخصا از داروی ضداسهال استفاده نمی‌کنم  مگر اینکه واقعا موردی ضروری پیش بیاید، مثل زمانی که برای مدت طولانی سوار اتوبوس و توأماً مسموم باشم.

لازم است هشدار بدهم که در چنین مواقعی مصرف نوشیدنی‌های ورزشی الکترولیتی شکردار جهت آبرسانی فوری به بدن، کار نادرستی است، چون مقادیر بالای شکر موجود در این نوشیدنی‌ها در حالی که هنوز باکتری‌ها در بدن هستند، حال آدم را بدتر می‌کند. در عوض، من به رژیم آبرسانی موثر مرکب از نمک متبلور خوراکی و برنج (اگر قادر به تحمل گلوتن نیستید از نان استفاده کنید) و موز روی می‌آورم. مایعات هم که هر چه بیشتر، بهتر!

نمک متبلور خوراکی TriOral از سوی سازمان بهداشت جهانی توصیه شده، اما اگربه آن دسترسی ندارید به احتمال بسیار زیاد انواع دیگرش را در نزدیکترین داروخانه‌ پیدا خواهید کرد. گرچه مزه‌ی خوبی ندارد، اما برای تسکین حال وخیم شما ضروری است.

ضمنا پیشنهاد می‌کنم مواد پروبیوتیکی را که نیاز به نگهداری در یخچال ندارند، با خود داشته باشید، چون وقتهایی که خودم حالم بد شده خیلی به من کمک کرده دوباره رو به راه شوم. می‌دانم که همه درباره‌ی پروبیوتیک‌ها با من هم‌نظر نیستند، اما مثل همیشه دارم تجربه‌ شخصی‌ام را به اشتراک می‌گذارم.

نهایتا، خیلی خوشحالم که فناوری این امکان را به من داده تا با دوستانم بدون در نظر گرفتن بُعد مسافتی به گپ و گفت بپردازم، زیرا که احساس تنهایی در مسافرت‌های تکی و یکنفره، ناخوشم می‌کند.

امیدوارم با این راهنمایی‌ها هرگز از خوردن غذای خیابانی نترسید و در عوض با انتخاب‌های آگاهانه، نه تنها از جشنواره‌ی مزه‌ها در دهان خود لذت ببرید، بلکه بودن در هرج و مرج خیابان، شما را محو و غرق در خود کند و شما هم به این منظره بنگرید و غذایتان را نوش جان کنید! / کجارو