حمل و نقل از زیرساختهای اساسی توسعه صنعت گردشگری است و بدون حمل و نقل گردشگری ممکن نیست.
کمتر از دو هفته پس از آنکه نقص فنی یک فروند بوئینگ 777 هواپیمایی امارات منجر به فرود اضطراری و البته بدون چرخ هواپیما در فرودگاه دبی و آتش گرفتن بخشی از هواپیما شد، هواپیمای مسافربری اترک شامگاه شنبه 23 مردادماه و به هنگام برخاستن از زمین به علت شکستن چرخ هواپیما در فرودگاه مهرآباد از باند پرواز خارج و دچار سانحه شد.
سانحه روی داده در فرودگاه مهرآباد اگرچه هیچ خسارت جانی به دنبال نداشت، اما منجر به تعطیلی چند ساعته این فرودگاه شد. تاخیرهای موقتی پروازهای داخلی و بلاتکلیف ماندن مسافران در سایر فرودگاههای کشور پیامد دیگر این تعطیلی چند ساعته بود؛ تعطیلی که بسیاری از پروازهای ورودی به فرودگاه مهرآباد را بعد از دور زدنهای مکرر بر فراز آسمان پایتخت روانه فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) و یا فرودگاه بینالمللی اصفهان کرد تا مسافران خسته و پریشان ساعتهایی را نیز محبوس در هواپیما منتظر اجازه پرواز دوباره به پایتخت باشند. مسافرانی که بعضا برای سفر به خارج از کشور رهسپار پایتخت شده بودند، اما برخلاف تصور و در کمال تعجب نه تنها از پرواز خود بازماندند، بلکه هزینههای اضافی نیز دامنگیر آنان شد.
اما در شرایط مشابه و البته حادتری که فرودگاه دبی آن را از سر گذراند، شاهد آتش گرفتن یک فروند هواپیمای مسافربری بودیم که خوشبختانه و به دنبال مدیریت بحران صحیح و اصولی کوچکترین آسیبی جانی به هیچ یک از مسافران این پرواز نرسید. در این سانحه نیز فرودگاه بینالمللی دبی تعطیلی چند ساعتهای را تجربه کرد اما با توجه به شدت حادثه که منجر به آتش گرفتن هواپیما شد، این تعطیلی موقتی قابل توجیه است. شنیدهها نیز حاکی از این است که مسئولان هواپیمایی امارات اقدامات لازم را در راستای تامین امنیت جانی مسافران هواپیما و همینطور خدماترسانی به سایر مسافرانی که به دلیل تعطیلی موقتی فرودگاه از پروازهای دیگر خود باز مانده بودند، به بهترین وجه ممکن انجام دادند.
این دو سانحه خوشبختانه هیچ خسارت جانی به دنبال نداشت، اما چنانچه در مقام قیاس برآییم تفاوت مدیریت بحران در دو اتفاق مشابه نکته مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. نخستین موضوعی که باید از نظر گذراند و پیشتر نیز به آن اشاره شده اینکه سانحه فرودگاه مهرآباد شکستن چرخ هواپیما و خروج آن از باند پرواز بود، این در حالی است که هواپیمای پرواز امارات به دنبال باز نشدن چرخ هنگام فرود دچار حریق شد؛ بنابراین سانحه رخ داده در فرودگاه مهرآباد در مقایسه با آنچه که فرودگاه دبی آن را تجربه کرد وسعت کمتری داشت. نکته دیگر اینکه فرودگاه مهرآباد تهران به عنوان یک فرودگاه داخلی از نظر مساحت و همینطور ترافیک پروازی به هیچ عنوان با فرودگاه بینالمللی دبی که عنوان یکی از پنج فرودگاه پر ترافیک دنیا را از آن خود کرده است و پروازهای آن در سطح بینالمللی انجام میشود، قابل قیاس نیست؛ این در حالی است که زمان تعطیلی پروازهای فرودگاه مهرآباد نسبت به ابعاد سانحه نسبتا طولانی بود. مورد سوم نیز به نحوه خدماترسانی به مسافران مربوط میشود که عملکرد ایران در مقایسه با کشور امارات و سایر کشورهایی که در حوزه گردشگری و حمل و نقل هوایی حرفی برای گفتن دارند، عملکرد ضعیفتری بوده است، اگرچه تلاش مسئولان هواپیمایی برای خدمترسانی به مسافران درگیر این رویداد قابل انکار نیست.
حال با آنچه گفته شد این سوال مطرح میشود که در شرایطی که قریب به صد سال از حضور اولیه صنعت حمل و نقل هوایی در دنیا میگذرد، چرا کماکان مدیریت یک خط هوایی به عنوان یک معضل برای کشور در حال توسعهای مانند ایران مطرح بوده و مدیریت بحران هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است؟ و دیگر اینکه آیا به پیامدهای عدم توجه به مشتریمداری که از شروط لازم برای توسعه گردشگری پایدار است، واقف هستیم؟ و آیا بهتر نیست که سیاستهای اجرایی کشورهای موفق در این عرصه را الگویی برای خود قرار دهیم تا در موارد مشابه حداقل برای مدیریت زمان در خدماترسانی با مشکل مواجه نشویم؟