ماه مرداد برای باستان شناسان و دوستداران میراث فرهنگی کشور تداعی کننده خاطرات تلخ و جانسوز چند پاره کردن سازمان میراث فرهنگی است.

در تابستان سال 1389 حمید بقایی معاون رییس جمهوری و رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی در اقدامی جنجالی که با مخالفت گسترده کارشناسان و کارکنان سازمان و استادان و پیشکسوتان این حوزه همراه بود، به ظاهر به بهانه انتقال پایتخت و مسائلی نظیر قریب الوقوع بودن زلزله در تهران و نیاز به کاستن از تراکم جمعیت آن، تصمیم به انتقال معاونت های سازمان میراث فرهنگی به استان های دیگر گرفت. 

تصمیمی که بقایی و دولتمردان وقت مدعی بودند با مطالعه قبلی و کار کارشناسی قصد انجام آن را دارند ولی هیچ گاه مستندات ادعایی خود که دال بر مطالعات کارشناسی برای انجام این تصمیم باشد را به پیشگاه ملت و منتقدان ارائه ندادند و با افزایش حجم انتقادات نه تنها در صدد اقناع ذهنی و جواب کارشناسی به نظرات منتقدان بر نیامدند که با لجاجت و تهدید و البته دادن وعده هایی پوچ که هیچگاه محقق نشد تصمیم خود را پیش بردند و شد آنچه نباید می شد.

اما با گذشت مدت زمانی کم و ادامه روشنگری منتقدان و مشخص شدن ابعاد و زوایای این تصمیم اشتباه و غیر کارشناسی، دولتیان به عمق فاجعه رخ داده در سازمان میراث فرهنگی پی برده و در صدد بازگرداندن معاونت های به تبعید فرستاده شده برآمدند اما هیچ گاه به این سوال منطقی پاسخ ندادند که اگر تصمیم به انتقال معاونت های سازمان میراث فرهنگی درست بود و با بررسی کارشناسی صورت گرفته بود پس چرا تنها با گذشت یک سال، از تدبیر خود برگشتند و اگر هم این اقدام اشتباه بود پس چرا و با چه ادله ای دست به انجام اینچنین تصمیم ویرانگری زدند؟ آری در تهران زلزله ای نیامد، ولی زلزله ای مهیب و سهمگین به دست دولت وقت در سازمان میراث فرهنگی به وقوع پیوست که شدت تخریب و ویرانگری آن در ارکان و ساختار کارشناسی سازمان میراث فرهنگی آنچنان شدید و خانمان برانداز بود که به جرات می توان ادعا کرد این سازمان در طول تاریخ فعالیت 80 ساله خود با عناوین و اسامی مختلف، با چنین تکان و لرزش ویرانگری مواجه نبوده و به اذعان کارشناسان، عواقب سوء و تبعات مخرب این تصمیم جنجالی و فاقد پشتوانه کارشناسی، در طول حیات شکل گیری و تاسیس سازمان میراث فرهنگی نه تنها کم سابقه، که کاملا بی سابقه بوده است و اظهار نظر محمد علی نجفی در ابتدای به دست گرفتن سکان این سازمان در سال 1392 در خصوص اینکه 'از سازمان میراث فرهنگی بدن نحیفی باقی مانده که متاسفانه به زمین افتاده و با بی انصافی لگدکوب شده است' گواه و مویدی براین مدعاست.

حال به رغم گذشت شش سال از این رخداد تلخ و دهشتناک، متاسفانه ارزیابی و بررسی دقیقی از حجم و میزان آسیب های وارده با سازمان میراث فرهنگی در پی اقدام نسنجیده دولت احمدی نژاد صورت نگرفته است ولی آنچه آشکارا، مشهود و ملموس می نماید این است که این سازمان تخصصی که بدنه اصلی و موتور محرکه آن را کارشناسان مجرب و کار آزموده تشکیل می دادند، در پی تبعید اجباری به واسطه انتقال، بازخرید، بازنشستگی پیش از موعد و دورکاری، به شکل نگران کننده و تاسف باری تخصص زدایی شده و از ظرفیت های کارشناسی کاملا تهی و خالی گشت. از طرفی دیگر، معاونت هایی که تا دیروز برای خود مکان و محل استقرار مشخصی داشتند با رفتن به استان های دیگر و بازگشت مجدد به تهران آواره و سرگردان شدند و دلیل آن هم این بود که مسئولان وقت سازمان در اشتباهی دیگر، عمارت فاخر مسعودیه را که محل استقرار معاونت میراث فرهنگی و پژوهشگاه و زیر مجموعه های آن بود در قالب قراردادی بلند مدت و البته مساله دار به بخش خصوصی واگذار کرده بودند.

از دیگر تبعات مخرب انتقال سازمان که نگرانی بخش عمده ای از کارشناسان را برانگیخته است ابهام در وضعیت مرکز اسناد سازمان که بانک اطلاعات جامعی از اطلاعات و اسناد میراث فرهنگی کشور و محل نگهداری چند ده هزار جلد گزارش های باستان شناسی و اسناد تاریخی و عکس ها و نقشه های تاریخی ارزشمند و نایاب و در کل بانک جامعی از اطلاعات میراث فرهنگی کشور بود که آنهم به ضرب و زور مسئولان وقت به شیراز منتقل گردید و در رفت و آمد تهران به شیراز و بالعکس، به دلیل انتقال غیر استاندارد و نا مناسب و محل نگهداری نامناسب در شیراز، مشخص نیست چه میزان به ذخایر ارزشمند و نایاب آن که به راستی شناسنامه هویت و پیشینه ملت ایران است آسیب وارد آمده و اکنون در چه وضعیتی است.

از دیگر عواقب شوم انتقال سازمان هم می توان به آسیب جدی و وارد آمدن خسارت به دستگاه ها و تجهیزات پژوهشگاه میراث فرهنگی و پژوهشکده های زیر مجموعه آن اشاره کرد که طبق برآورد مسولین فعلی سازمان، میزان و رقم آن بالغ بر 300 میلیارد ریال می باشد.

از جنبه انسانی و اخلاقی هم می توان به فروپاشی و متلاشی شدن بنیان خانواده چندین نفر از کارکنان سازمان و تصادف منجر به فوت ناشی از رفت و آمد بین تهران و شیراز اشاره کرد.

با طلیعه ی دولت یازدهم و تغییر مسوولین سازمان میراث فرهنگی، یکی از عمده ترین و مهمترین مطالبات و درخواست های کارشناسان و دوستداران میراث فرهنگی، بررسی وضعیت سازمان میراث فرهنگی و خسارت های وارد آمده به آن در دولت نهم و دهم و به طور مشخص، عواقب و تبعات ناشی از انتقال و چند پاره کردن این سازمان و تحت تعقیب قضایی قرار دادن و مجازات قانونی آمرین و عاملین این اقدام خانمان برانداز و بنیان برافکن بوده است.

در ششمین سالگرد چند پاره کردن سازمان میراث فرهنگی و تخریب و تضعیف زیر ساخت ها و ساختارهای آن به دست دولت دهم، به دلیل ماهیت فرانسلی و بازگشت ناپذیر بودن میراث فرهنگی و غیر قابل جبران بودن خسارت های وارده به آن، کماکان مهمترین مطالبه و خواسته ی میراثیان از دولت یازدهم، دستگاه قضا، سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی؛ کنار گذاشتن مصلحت و برخی ملاحظات و ورود جدی به موضوع و مشخص نمودن ابعاد ناپیدا و فاش نشده این اقدام ضد فرهنگی و مغایر با مصالح و منافع ملی و ارایه گزارشی جامع به پیشگاه ملت و نیز محاکمه و مجازات عوامل و مجریان این اقدام خانمان برانداز است. 


رحمت اله سلیمانی فارسانی / دبیر پیشین اتحادیه انجمن های علمی دانشجویان باستان شناسی دانشگاه های کشور